کد مطلب:314146 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:209

از صمیم قلب صیحه می زد و قطرات اشک از چشمانش جاری بود
نامه ی جناب مستطاب آقای حاج حمزه برازنده مسئول محترم بیت العباس گچساران به انتشارات مكتب الحسین علیه السلام:

خداوند لایزال، این بیت مقدس را به پاس احترام نام صاحبش كرامات زیادی



[ صفحه 570]



بخشیده و تاكنون محلی برای شفای بیماران و گره گشایی از مشكلات حاجتمندان باایمان بوده است، كه به چند مورد آن در جلد اول كتاب (چهره ی درخشان قمر بنی هاشم ابوالفضل العباس علیه السلام) اشاره داشته ایم.

اینك نیز مناسب می نماید كه به یكی دیگر از موارد بذل عنایات آن حضرت در خصوص یك بیمار در حال احتضار اشاره كنیم:

در زمستان 74 جوانی 20 ساله (از خانواده ی خاكروبان این آستان مقدس) كه دوران خدمت نظام وظیفه را می گذراند به علت نامعلومی به مدت چند ماه در حال «كوما» در بیمارستانهای مختلف شیراز بستری شد و تمام اطبا و متخصصین با كلیه ی توان علمی و دستگاههای پیشرفته و مجهز از مداوای او عاجز و مأیوس مانده و به خانواده اش توصیه كردند كه مداوا بی فایده است و مرض وی علاج پذیر نمی باشد.

اولیای آن جوان كه از نظر عاطفی توجه خاصی به این بیمار داشتند و امكانات مالی هم برایشان از هر نظر فراهم بود، پیشنهاد كردند كه او را به یكی از بیمارستانهای خارج از كشور جهت مداوا معرفی نمایند تا به هر قیمت ممكن او را اعزام نمایند، ولی اطبا كه به حیات مجدد این جوان امیدی نداشتند و هر گونه تلاش در این زمینه را بی فایده می دانستند، آنها را از این تصمیم منصرف كردند.

ناگزیر، جوان نیمه جان و بی هوش را با خاطری افسرده و اندوهگین به محل سكونت وی در دوگنبدان آوردند كه تا ساختمان بیت العباس، 100 قدم بیشتر فاصله ندارد.

اقوام، فامیل و دوستان جوان، دسته دسته به عیادت وی می رفتند و با حالتی مضطرب و نگران، و بعضا چشمان گریان، از خانه ی او بیرون می آمدند. ولی مادر او مأیوس نبود و لذا با عزمی راسخ و ایمان قوی، پاسی كه از شب گذشت، با كمك پدر و برادر و اهل خانه جسم بی رمق جوان را با برانكارد به خانه ی عباس علیه السلام (بیت العباس علیه السلام) آورده و پای منبر گذاشتند و مادرش با قلبی اندوهگین در حالی كه از صمیم قلب صیحه می زد و قطرات اشك از چشمانش جاری بود گفت:

من حسینم را از ابوالفضل علیه السلام می خواهم. از ابوالفضل علیه السلام می خواهم به پاس باب الحوائج بودنش نزد خدا. خواهش این مادر از همه جا مانده كه از



[ صفحه 571]



جاروكشان آستانه اش هستم مورد اجابت قرار دهد و جانی دوباره در كالبد فرسوده ی این عزیز دلبند بدمد.

صحنه ای بسیار دلخراش و غیرقابل تحمل بود و می توان گفت: كه غمبارترین دوران عمر این خانواده را می شد از چهره و حالات آنها احساس كرد.

چند ساعت توقف در دارالشفای دردمندان، تسكینی به آنها داد و جوانشان را در حالی كه ضربان قلبش به كندی می زد به منزل آوردند



بیا كه خانه ی عباس باوفا اینجاست

دوا گرت نبود خانه شفا اینجاست



تو ای مریض كه وامانده ای به كار خودت

دری كه بسته نگردد به روی تو اینجاست



با اعتقاد به كرامات و عنایات خداوندی و استعانت از مقام والای باب الحوائج، كار پانسمان و مراقبتهای ویژه ی پزشكی درمانی ادامه داده شد. چند هفته كه گذشت، متخصص متخصصان عالم تمام معادلات و فرمولهای پزشكی را به هم زد و آثار بهبودی كم كم نمایان شد.

حركت دست و پا و به هم زدن پلك چشمان نوشیدن آب و فروبردن غذا، روزنه ی امیدی برای روشنایی خانه به وجود آورد، به طوری كه چند ماه بعد توانست نشستن و برخاستن را به راحتی انجام دهد. مدتی هم با كمك صندلی چرخدار، به بیرون حركت كرده و ایما و اشاره به گویایی مبدل گردید و اكنون كه تقریبا دو سال از آن رویداد می گذرد، بحمدالله به راحتی سخن می گوید و با كمك عصا مسافتی را رفت وآمد می كند و 90 حافظه ی او به حال قبل از كوما بازگشته است و خانواده اش شاكر به درگاه خداوند و خود را مدیون به الطاف آقا ابوالفضل العباس علیه السلام می دانند و به شكرانه ی این كرامت و عنایت، سر بر آستان مباركش می سایند و برای كلیه ی مرضای اسلام و رفع گرفتاری از عموم حاجتمندان درخواست شفا می نمایند.

از خداوند عزوجل مسئلت دارم كه توفیق طول عمر دهد تا بتوانم كرامات و معجزات متعدد دیگر را برای علاقمندان و پیروان مكتب اهل بیت سلام الله علیهم به رشته ی تحریر درآورم، والسلام علی من اتبع الهدی.

تیرماه سال 76 شمسی

كلب آستان مقدسش حاج حمزه برازنده گچساران



[ صفحه 573]